نقش امام جواد (عليه السلام) در نظام ولایی - خليل منصوری



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

نقش امام جواد (عليه السلام) در نظام ولایی - خليل منصوری

نقش امام جواد (عليه السلام) در نظام ولایی - خليل منصوری

مفهوم امامت در بینش و نگرش قرآنی
برای این كه نقش امام جواد (علیه السلام) به روشنی در نظام ولایی و جایگاه ایشان چنان كه هست نمایان و آثار امامت وی به درستی آشكار شود می بایست نخست جایگاه امامت در فرهنگ قرآنی و شیعی دانسته شود. از این رو پیش از ورود به مسئله ضروری است تا این مفهوم بازخوانی شود.
امام در بینش و نگرش قرآنی و فرهنگ شیعی از جایگاه بس بلندی برخوردار است. امام خلیفه الله و انسان معصوم كاملی است كه خود راه كمال را پیموده و به عنوان راهنما و مدیر و مدبر نه تنها در خدمت انسان و بلكه هستی است تا هر كسی را به مقام و جایگاه لایق و شایسته خویش برساند.
امام و امامت را می توان از ابعاد مختلف كلامی و عرفانی و سیاسی و اجتماعی و در نظام ها و مدل های مختلف بررسی و جایگاه آن را شناسایی و معرفی كرد ولی آن چه درباره امام و امامت در مفهوم قرآنی بیان شده آن است كه امام به عنوان خلیفه و جانشین خدا بر هستی است كه به ولایت و ربوبیت طولی، همه موجودات آفرینش را به سوی كمال، هدایت و رهنمون می گرداند.
از آن جایی كه همه هستی حتی فرشتگان به انسان كامل و معصوم سجده كرده اند و او را به عنوان خلیفه الهی طوعا یا كرها اطاعت می كنند، امام و خلیفه كسی است كه مدیریت ماسوی الله را به ولایت و خلافت الهی، به عهده گرفته است. از این رو حتی شیطان رانده شده از درگاه خداوند نیز ناخواسته و علی رغم میل و گرایش خویش، مجبور است تا تحت ولایت ایشان باشد.
در بینش قرآنی و فرهنگ شیعی، جهان هستی با مركزیت زمین هرگز از خلیفه الهی خالی نیست. خلیفه الهی هم حجت كامل خداوند بر خلق است تا دانسته شود كه هر كسی از هر جایی می تواند به كمال مطلق (خدا) برسد؛ زیرا انسان خاكی از پست ترین عنصر خلق شده و توانسته است با روح دمیده در او به مقام و جایگاه خلافت الهی دست یابد و همگان به او سجده برده و از وی اطاعت كنند و مسخر او گردند. بنابراین كسی را نرسد كه مدعی شود كه این ظرفیت و امكان برای وی فراهم نبوده است تا سیر كمالی خویش را طی كند. از این رو امام معصوم نه تنها حجت بر انسان هاست تا به پیروی از این اسوه به سوی كمال تلاش كنند بلكه حجت و اسوه همه ماسوی الله می باشد تا هر موجود و آفریده ای با بهره گیری از خلیفه الهی به مقام لایق و شایسته خویش رسد.
این گونه است كه نقش امام در نظام هستی به عنوان خلیفه الهی نقش حجت است كه دلیل كامل و راهی به سوی كمال است.
نقش دیگری كه برای امام در بینش و نگرش قرآنی و فرهنگ شیعی تعریف می شود این است كه وی به عنوان ربوبیت طولی هر كسی را چنان كه شایسته است به سوی كمال می برد و پرورش و تربیت او را به عهده می گیرد. از این رو آسمان ها و زمین و هر آن چه در آن است به ربوبیت طولی امام، كرها او طوعا به سوی خداوند می روند و پرورش می یابند.
در نظام انسانی نقش امام در حوزه تبیین و روشنگری چون نقش پیامبران است و آنان هستند كه آموزه های وحیانی را برای مردمان تبیین و روشن می كنند.
آنان در حوزه اجتماعی و سیاسی نظام ولایی، مدیریت اجتماعی و سیاسی جامعه را به عنوان انسان كامل در اختیار دارند و چه قایم و یا قاعد باشند مردمان را به سوی جامعه كامل و عدالت محور رهنمون می سازند.
به هر حال امام در اصطلاح كلامی با آن كه دارای معانی متعددی است ولی به یقین می توان گفت امام كسی است كه ریاست عمومی در امور دین و دنیا را به عهده دارد.
امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از پیامبر است، زیرا امامت دارای شئونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین وتفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است كه از این جهت امام، حجت خدا در زمان، ولی الله، انسان كامل حامل معنویت كلی انسانیت و قطب است و چون امامت، دارای شئون والایی است، شیعه آن را همانند نبوت به نص و امر الهی و از اصول دین (مذهب) می داند، در حالی كه در دیدگاه اهل سنت از فروع دین شمرده شده و از این جهت از افعال مكلفان به شمار می آید. در اصطلاح مدیریت، رهبری از وظایف مدیر است كه دیگران را به كوشش مشتاقانه جهت هدف هایی معین ترغیب می كند یا آنها را جهت كسب هدف مشترك تحت تاثیر قرار می دهد.
ضرورت وجود امام (علیه السلام)
وجود امام در هر عصر و زمان و در هر جامعه ای برای هدایت انسانها به سوی كمال و برقراری نظم در جامعه ضرورت دارد: «انما انت منذر و لكل قوم هاد» (رعد7.، 13) روایات تفسیری این آیه نیز این حقیقت را تایید می كند كه امامی زنده تا روز قیامت در میان انسانها حضور دارد؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام آن زمان نازل می شوند و این سوره دلیل روشنی بر وجود امام در همه زمانهاست.
گروهی از مفسران، از آیه 119 توبه9. كه به مؤمنان فرمان همراهی با صادقان می دهد: «یاایهاالذین امنوا اتقوا الله وكونوا مع الصادقین» استفاده كرده اند كه باید در هر عصری صادقانی باشند تا مردم برای پیمودن راه پرهیزكاری با آنان باشند. روایات، مقصود از صادقان را امامان دانسته است. افزون بر آیات، از روایات فراوانی نیز استفاده می شود كه زمین هیچ گاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هرگاه از حجت الهی تهی باشد اهلش را فرو خواهد برد.
به هرحال امامت در بینش و نگرش قرآنی از چنین جایگاهی برخوردار می باشد. بر این پایه می بایست به نقش و جایگاه امام جواد (علیه السلام) توجه كرد.
تفاوت امامان همانند تفاوت پیامبران
در آیات قرآنی آمده است كه نمی بایست میان پیامبران قایل به تفرقه شد و ارزش و جایگاه بلند آنان را نادیده گرفت.
در بینش قرآنی همه پیامبران، انسان های كاملی بودند كه به مقامات عالی انسانیت دست یافته و توانسته اند خود را به جایی برسانند كه لایق ماموریت از سوی خداوند باشند. با این همه در میان آنها تفاوت های محسوس و ملموسی است؛ چنان قرآن به صراحت بیان می كند كه ما برخی از پیامبران را بر برخی دیگر فضیلت و برتری داده ایم. این بدان معنا نیست كه آنان از صد درجه به عنوان نهایت چیزی كم داشته باشند بلكه همه آنان مرتبه نهایی صد را در اختیار داشته و به آن مقام رسیده اند ولی برخی دیگر از این هم فراتر رفته و با تلاش و عزم خویش به جایگاه بسیار برتری دست یافته اند. از این رو برخی از پیامبران حتی به عنوان پیامبران اولوالعزم معرفی می شوند و باز در میان ایشان برخی از آنان برتر از دیگری می باشند با آن كه همگان نور واحد هستند.
در میان امامان به عنوان خلفای خداوند در روی زمین همین مسئله وجود دارد. با این كه همه آن ها نور واحد هستند ولی در میان آن ها تفاوت هایی می باشد كه نمی توان آن را نادیده گرفت ولی این مسئله به معنای آن نیست كه آنان نقش خویش را در امامت به درستی ایفا نكرده اند و یا بود و نبود آنان در نظام امامی و پذیرش آن ها اثری ندارد آنگونه كه برخی گفته اند و مدعی شده اند كه مثلا امامت امام جواد (علیه السلام) چه نقش و تأثیری در كلیت جریان امامت شیعی و یا زندگی دیروز شیعیان و یا امروز آنان ایفا می كند؟
بی گمان بازخوانی مقام امامت روشن می سازد كه حتی اگر مسئله ربوبیت طولی ایشان بر هستی نباشد و یا خلافت الهی آنان و یا امور دیگر نادیده گرفته شود آنان همانند پیامبران بوده اند كه تفاوت هائی در میان ایشان ثابت است.
در میان پیامبران اولوالعزم حضرت عیسی(علیه السلام) با آن كه پیامبری بزرگ است ولی اگر به خوبی دقت شود دانسته می شود كه آن حضرت نسبت به تورات موسی(علیه السلام) كاری انجام نداده است و تنها پاره ای از احكام تشدیدی و مجازاتی را از دوش بنی اسرائیل برداشته و یا برخی از باورهای نادرست آنان را بازسازی كرده است. از این رو با آن كه از پیامبران اولوالعزم است ولی در حوزه احكام تغییرات ملموس و زیادی ایجاد نكرده است و شریعت موسوی را با تغییراتی كه از انگشتان دست تجاوز نمی كند بازسازی و تأیید نموده است. با این وجود این بدان معنا نیست كه نقش حضرت عیسی را در نظام خلافت الهی و یا نظام شریعت نادیده بگیریم.
در میان امامان (علیهم السلام) نیز تفاوت فرصت و قدرت ها به خوبی نمایان است. بی گمان حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) یا امام حسین (علیه السلام) در نظام ولایی نقش جدی و سازنده تری داشته و به عنوان امامان برجسته، خودنمایی می كنند ولی این چنین نقشی را نمی توان در امام حسن مجتبی(علیه السلام) یا امام حسن عسكری(علیه السلام) یافت. با این همه آنان نیز همان كاری را كه مأموریت داشته اند به انجام رسانده اند و در نظام ولایی همانند نظام پیامبری و خلافت الهی به وظیفه خویش چنان كه بایسته و شایسته بوده عمل كرده و چیزی را فروگذار نكرده اند.
با چشم پوشی از نقش امامان (علیهم السلام) در نظام هستی و ربوبیت طولی ایشان، توجه به كاركردهای نظام ولایی و نقش امام جواد (علیه السلام) در این حوزه به روشنی معلوم می كند كه امام جواد (علیه السلام) چگونه توانسته نقش و جایگاه خود را به عنوان امام و ولی امر مردم به خوبی ایفا كند.
به سخن دیگر به نظر می رسد باتوجه به كاركردهای نظام ولایی و انتظارات دین و خدا از امام و انتظارات مردم از امام، حضرت جواد (علیه السلام) توانسته است در نظام ولایی نقش خود را به درستی ایفا كند. وی در زمانی مأموریت می یابد تا به عنوان امام و ولی امر مسلمانان نقش خود را به عهده گیرد كه نظام خلافت مأمون، امام رضا (علیه السلام) را تنها به جرم این كه نظام خلافت سلطنتی را مخدوش و از مشروعیت انداخته و نظام ولایی قرآنی و نبوی را تثبیت كرده به قتل می رساند.
شكست مفتضحانه مأمون و خلافت سلطنتی از امام رضا (علیه السلام) و نظام ولایی موجب شد تا دشمن در اندیشه شود تا نگذارد این شكست ادامه یابد و قدرت در دست امام جواد (علیه السلام) تثبیت شود.
نزاعهای فكری در دوره امام جواد (علیه السلام)
امام جواد (علیه السلام) در زمانی به امامت می رسد كه كودكی خردسال است. در این زمان اندیشه های فلسفی یونانی و قدرت مسیحیت و افكار و اندیشه های آنان در دربار و جامعه نفوذ كرده و دوره ای است كه نزاع های فلسفی به شكل نزاع های كلامی معتزلی و اشعری رنگ و رویی دینی گرفته است. از سوی دیگر فقیهان قدرتمند به وسیله مذاهب ساخته شده از اصول ظاهری و عقلی و قیاسی، توانسته اند برای خود در جامعه جایگاه و قدرتی كسب كنند. در این دوران است كه فقه های چندگانه اهل سنت می خواهد خود را تثبیت كند و به شكل سازمان یافته همانند فقه شیعی درآید.
در این دوره عقل گرایی معتزلی با تشویق مأمون تقویت شده و تعبد و نگرش های شهودی عقب نشینی كرده است. عقل گرایی معتزلی در كنار قیاس گرایی حنفی تعبد در دین و احكام را سست می كند. زمانی است كه خردورزی، حوزه تعبد را به كناری می راند و تقلید به عنوان امری باطل، رانده می شود. قیاس گرایی معتزلی این امكان را به دستگاه خلافت سلطنتی می دهد تا در مواردی كه نص و دلیلی وجود ندارد كارهای خویش را با قیاس پیش برد و حكم شرعی را بسازد. دستگاه خلافت این گونه توانست بسیاری از موضوعات مستحدث را حل و فصل كند. قیاس گرایی حنفی دستگاه فقه دولتی را سامان می بخشد و عقل گرایی معتزلی دستگاه مشروعیت نظام خلافت سلطنتی را توجیه عقلانی می كند و ضرورت و بقای دولت را به این شكل تثبیت می كند.
این گونه است كه دو نظام فلسفی عقل گرای معتزلی و نظام فقهی قیاس گرای حنفی به كمك خلافت سلطنتی می آید و به آن مشروعیت سیاسی به مفهوم جدید آن بخشیده و آن را تثبیت می كند و به دستگاه قضایی و حقوقی آن شكل شرعی و مشروعیت دینی می دهد.
امام جواد (علیه السلام) در این دوره خود معجزه جاودانه ای است همانند حضرت عیسی(علیه السلام) كه توانسته بسیاری از مسایل و شبهات را حل كند و این فراتر از بیانات و كلمات و آثار دیگری است كه به جا گذاشته است. به این معنا كه آن حضرت در زمانی به امامت در نظام ولایی می رسد كه خردسال بوده است. در این جاست كه همانند حضرت عیسی(علیه السلام) با علمای عصر خویش مواجه می شود و نظام فقهی قیاس گرای حنفی را كه نقش بازسازی كنندأ نظام حقوقی نظام خلافت سلطنتی را به عهده داشت به چالش می كشد. مباحثی كه آن حضرت در جلسات متعدد خویش بیان می كند نظام فقهی دولت را فرو می پاشاند كه خود عاملی برای سستی و فروپاشی نظام خلافت عباسی می شود به گونه ای كه بعدها تنها به نام آنان كسانی دیگر حكومت می كنند و نظام خلافت سلطنتی تنها عروسك خیمه شب بازی برخی از قدرت ها می شود.
مباحث ایشان هم چنین نظام فكری اعتزالی را فرومی پاشد و با بحث هایی كه درباره اختیار و تفویض بیان می كند نشان می دهد كه تفكر خردگرایی صرف اعتزالی كه می كوشد تعبد را از دین اسلام بیرون راند و آن را از حیز اعتبار بیاندازد، تفكری ناقص و نارساست كه نمی تواند خود را اثبات كند چه برسد كه بخواهد مشروعیت نظام خلافت سلطنتی را تثبیت كرده و آن را توجیه كند.
مقابله امام با اعتزالیون و قیاس گرایان
امام جواد (علیه السلام) در مدت كوتاه امامت خود، توانست از همان خردسالی با نظام تفكری اعتزالی و نظام فقهی قیاس گرای حنفی كه خلافت سلطنتی را تثبیت می كرد در افتد و همانند پدر بزرگوار خویش امام رضا (علیه السلام) آن را با شكست دوباره مواجه سازد.
این گونه است كه امام جواد توانست افزون بر مدیریت و ربوبیت طولی خویش به عنوان خلیفه الله و انسان كامل، در حوزه نظام امامت و ولایت به تبیین احكام الهی و آموزه های قرآنی به عنوان وظیفه اصلی و تبیین نظام ولایی به عنوان نظام كامل قرآنی در حوزه سیاسی بپردازد.
شكست های پیاپی نظام خلافت سلطنت در حوزه های تفكری و فقهی موجب شد تا این نظام نقش و تأثیر امام جواد (علیه السلام) را در ایجاد تردید در میان دانشمندان و فقیهان درك كند. از این رو برای رهایی از ادامه روند تلاش های امام، او را به شهادت می رساند.
به هر حال به نظر می رسد كه بازخوانی نقش و جایگاه امامت در منظومه تفكری قرآن و شیعه می تواند به درستی و روشنی جایگاه هر یك از امامان (علیهم السلام) و نقش آنان را در زندگی گذشته و امروز ما بنمایاند بسیاری از شبهات و پرسش ها با بازخوانی این نقش و جایگاه روشن می شود. تلاش این نوشتار بر این بود كه با بهره گیری از روش تحلیل و بازخوانی آیات و روایات، نقش امام جواد (علیه السلام) به عنوان یكی از انوار روشن امامت در نظام ولایی شناسایی و معرفی شود. هرچند كه معلوم است این بازخوانی به جهت سرعت آهنگ مقالات كوتاه، شدنی نیست و تنها توانسته است روشی نو در اختیار پژوهشگران قرار دهد.

 

منبع : راسخون


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: اهل البیت علیهم السلام، ،
:: برچسب‌ها: امام جواد علیه السلام, نظام ولایی, خليل منصوری, اعتزالیون, قیاس گرایان,
ن : علی حسین زاده
ت : چهار شنبه 1 خرداد 1392


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.